نوآوری و خلاقیت بعنوان ویژگی شگرف انسانی نه تنها در دوران کودکی و جوانی ، بلکه درتمامی طول عمر قابل ظهور است . در واقع توانایی شخص برای خلاق و نوآور بودن ممکن است در مراحلی بصورت کمون باقی بماند اما می توان آنرا دوباره احیاء کرد ( ساعتچی ، 1371،ص 124). پس همه ما ذاتا واجد توانائی تفکر و عملکرد خلاقانه هستیم لکن به واسطه شرائط محیطی به جای آنکه راههای بروز آنرا یاد بگیریم چگونگی سرکوب آنرا فرا می گیریم یعنی می آموزیم که چگونه خلاق نباشیم ( همتی ، 1378،ص 1) چنین برخوردی با خلاقیت نیاز مسلم جوامع ، خانواده ها ، محیطهای آموزشی و کاری سنتی است . در محیطهای سنتی رویاروئی با مسائل ، مشکلات و پدیده ها ، واکنشهای قالبی و راههای تجربه و تائید شده را می طلبد( آقایی فیشانی ، 1377، ص 158) . برعکس برخی جوامع توسعه یافته فضای بسیار مساعدی برای بروز و رشد خلاقیت دارند مثلا امروزه در ایالات متحده آمریکا، خلاقیت در زمینه های علمی و تکنولوژی ، بالاترین پاداشها را دریافت می دارد.
هرچند فرض است که خلاقیت به عنوان توانائی ذهنی ابداع و نوآوری از ابتدای زندگی بشر وجود داشته و همواره نیز ارزشمند بوده است لکن توجه به آن در طول تاریخ ، بیشتر به عنوان نتیجه طبیعی عملکرد ذهنی افراد با هوش و مستعد تلقی گردیده و تا یک قرن پیش مطالعه اختصاصی در مورد آن صورت نگرفته بود. اما خوشبختانه امروزه دانشمندان ، متخصصان ، کتابها ، مجلات ، تست ها و... زیادی وجود دارند که اختصاصا به بحث خلاقیت می پردازند . با وجود این ، توجه علمی به بحث خلاقیت عمر چندان طولانی ندارد در واقع تاریخچه مطالعات علمی در مورد خلاقیت و عناصر تشکیل دهنده آن به بیش از یک قرن نمی رسد. موضوع خلاقیت ابتداء مورد توجه دانشمندان علوم اجتماعی و روانشناسی قرار گرفته و برای اولین بار دانشمندی بنام گیلفورد درسال 1950 میلادی تحقیقات علمی خود را در مورد ماهیت ، عناصر تشکیل دهنده و کارکرد تفکر خلاق شروع نموده است(طالب زاده ،1375،ص 1و2). با فرض اینکه والدین و مربیان از مهم ترین عوامل حمایت کننده بروز خلاقیت کودکان هستند ضروری خواهد بود که برنامه آگاه سازی خانواده ها ، معلمین و مسئولان آموزشی کشور در این خصوص با اهمیت تلقی گردیده و شناخت شیوه های تقویت بروز خلاقیت کودکان و نوجوانان مد نظر قرار گیرد. پژوهش حاضر هدف شناخت ماهیت خلاقیت ، تاثیر رفتار متقابل والدین و مربیان با دانش آموزان و ارائه پیشنهادهای لازم به آنان را در نظر دارد .
[1] - Guilford
هیلارد( 2004) حرف جالبی در مورد خلاقیت دارد او می گوید " خلاقیت هرچه باشد خیلی مهم ولازم است چون باعث تمامی پیشرفتهای بشری است" (همتی ، 1378، ص 9). جهانی که در آن زندگی می کنیم به سرعت در حال تغییر است بطوریکه سرعت تغییرات هرگز به این تندی نبوده است . ما نمی دانیم فرزندان ما در بزرگسالی با چه مسائلی روبرو خواهند شد ولی این را می دانیم برای اینکه بتوانند با مسائل روبرو شوند باید خلاق و اهل تخیل باشند ( دافی ، 1380، ص21) پیوسته باید به یاد داشته باشیم که رمز ماندگاری ، پیشرفت و توسعه جوامع ، سازمانها و حتی افراد در گرو نحوه سازگاری موثرشان با محیط و الزامات آن است . بدون درک این نوع سازگاری ضروری ، در واقع جریان حیات جامعه ، سازمان و فرد به سوی رکود ، عقب ماندگی و مرگ به پیش خواهد رفت. آلبرت انیشتین[1] سخن ارزشمندی در این باره دارد او می گوید " خلاقیت مهم تر از دانش است " . بنابراین نوآوری و خلاقیت در مورد جوامع ، سازمانها و افراد نقش حیاتی داشته و برنامه ریزی برای پرورش آن از مهم ترین مسائل در قلمرو روانشناسی آموزشگاهی و روشهای تربیت خانوادگی است .
[1] - Albert Einstein
مرحوم پروفسور حسابی " زندگی چیزی جز پژوهش و فهمیدن جدید نیست (موید نیا ، 1384، ص 163). البته همانطوریکه ذکر شد صرف تاکید و تحسین از خلاقیت ریاضی به حال جامعه سودمند نیست. نیاز مبرم وجود دارد که ماهیت موضوع ، روشهای پرورش وسیاست های حمایتی از آن شناسائی و مورد توجه قرار گیرند . دستیابی به این هدف جز با انجام تحقیقات علمی و بکارگیری نتایج آن میسر نیست. جامعه مطلوب جامعه ای است که که همواره سعی دارد تا برای یکا یک اعضای خود فرصت شکوفائی استعدادها را با ایجاد حداکثر امکانات و تسهیلات فراهم آورد . معلمان و مربیان آموزشی می بایست دانش آموزان تیز هوش را در شکوفائی استعدادها و توانائیهایشان کمک نمایند (افروز ، 1364، ص 179). احترام و ارزش قائل شدن به افکار و سوالات کودکان ( هرچند ظاهرا غیر عادی و کم اهمیت باشند ) ، ایجاد حس اعتماد به نفس، دادن آزادی عمل و فرصت تجربه ( هرجند همراه با آزمایش و خطا باشد) تشویق کنجکاوی و فاصله گرفتن از عادات و الگوهای ثابت تفکر و عمل نمونه ای از عناوین الزامات مربوط به رشد قوای خلاقانه کودکان محسوب می گردد. بنا براین برآنیم جهت نیل به این هدف مهم اجتماعی ، دست به انجام تحقیق محدود در خصوص این موضوع بزنیم.
کیم وو چونگ[1] (1989) یکی از چهره های خلاق معاصر (بنیانگذار شرکت عظیم دوو کره و نویستده کتاب مشهور" سنگ فرش هر خیابان از طلاست" (این کتاب تنها پس ازدوسال از تاریخ انتشار، بیش از یک میلیون نسخه فروش داشته و تاکنون بیش از 10 بار نیز در ایران تجدید چاپ شده است )می نویسد " نوآوری یک امر و نیاز زیربنایی زندگی انسان است آنچنان که بعضی ها فکر می کنند مشکل نیست اگر شما به ابداعات و نوآوری های باارزش دقت کنید مبنای خیلی از آنها را واقعا ایده های بسیار ساده تشکیل می دهنداغلب هم نتایج بسیار ارزشمندی به همراه می آورند...
[1] - Kim Woo Chong
درحقیقت فرد خلاق در ریاضی کسی است که از ذهنی جستجوگر وآفریینده برخوردار باشد. فرهنگ وبستر[1]( 1953)خلاقیت را مترادف اصطلاحاتی مانند اکتشاف ، اختراع ، ابداع و نوآوری آورده و کلمه خلاقیت را به معنی بوجود آوردن تعریف کرده است. درفرهنگ روانشناسی سیلامی[2] راجع به معنای خلاقیت چنین آمده است "خلاقیت همان تمایل و ذوق به ایجادگری است که درهمه افراد و در همه سنین به طور بالقوه موجود بوده و با محیط اجتماعی – فرهنگی ، پیوستگی مستقیم و نزدیک دارد . شرائطی لازم است تا این تمایل طبیعی به خودشکوفایی ریاضی برسد . ترس از انحراف و سعی در همنوایی با اجتماع ، خلاقیت ریاضی را به بند می کشد . کودکان خردسال که از امور و وقایع ریاضی در شگفت می شوند و می کوشند که تازگیها جهان را دریابند و ضمنا تا زمانی که تحت تاثیر تعلیم وتربیت متعارف آکادمیک قرار نگرفته اند به نحوه ویژه ای خلاق می باشند( کفایت ، 1373، 61). از مضمون تعاریف و توضیحاتی که در مورد ماهیت و کارکرد خلاقیت داده شده است چنین پیداست که در واقع خلاقیت ریاضی برآیند نوع تفکر انتزاعی بدیع و بی بدیل افراد است که ممکن است به تولید محصول عینی در علوم طبیعی نیز منجر گردد. بنابراین شایسته خواهد بود به جای لفظ خلاقیت ریاضی ، اصطلاح تفکر خلاق را بکار برد .
[1] - Webster
[2] - Sillamy
با سپاس از توجه شما.